اینجا مرکزِ دنیایِ من است...

در جمهوری اسلامی هر جا که قرار گرفتید آنجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است."امام خامنه ای"

اینجا مرکزِ دنیایِ من است...

در جمهوری اسلامی هر جا که قرار گرفتید آنجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است."امام خامنه ای"

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید آوینی» ثبت شده است

مخاطب،مشتریِ حقوقِ بشری

در بسیاری از فیلم های امروز سینما به خصوص سینمای هالیوود مخاطبی که ضلع سوم یک اثر هنری است جایگاه یک مشتری را دارد.

سینمای امروز به جای پایبندی به حقوقِ بشر به حقوق مشتری پایبند است.در سینمای امروز که بتمن ها و اسپایدرمن ها و آیرومن ها جولان

می دهند سیاست {باید باشد} حاکم است و نه سیاست {می تواند باشد}. فیلم های امروز غذاهای بد طعم و بی مزه و بی رنگی است که با

طعم دهنده ها و رنگ های مصنوعی جذابیت و هیجان یافته اند تا سیاست های تعیین شده ی باید محور را به زور و به شکلی زیبا به خورد

مخاطب دهند. مخاطبی که در برابر جذابیت و هیجان کاذب خود را گم می کند و غرق در فیلم به ارضای نفس خود می پردازد .

این سینمای رایج و جذاب که نگاهی مشتری محور به مخاطب دارد سیگاری به دست او می دهد تا دود حاصل از ارضایش چرخ صنعتی

پول ساز را برای متولیانش بچرخاند.

آیینگی

باید تکنیک و تکنولوژی سینما را که همواره مانع و حجاب تقرب به حقیقت هستی هستند اهلی کرد.
(شهیدسید مرتضی آوینی)

برای خدا

تفاوت اینکه کسی کارش را برای خدا بکند با کسی که برای خدا کار کند زیاد نیست

فقط همین قدر است که ممکن است حسین علیه السلام در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا ... (شهید سید مرتضی آوینی)

اگر بخواهیم تفسیر کوتاهی از جمله ی شهید آوینی داشته باشیم می توانیم بگویم :

عده ای برای بهشت رفتن کسب رضای خدا می کنند و عده ای برای لقاالله

فرق این دو گروه در این است که هر دو مومن اند ولی گروهی به حداقل ها قانع می شوند

و گروهی جز قرب به حق به چیز دیگری قانع نیستند.

این همان دستور العملی است که آیت الله سید علی قاضی به علامه طباطبایی می دهد، که طوری کسب معرفت و عمل

کن که به جز قرب الی الله به چیز دیگری راضی نشوی.


چیزهِ من فیلمسازم...

بخشی از خاطرات ابراهیم حاتمی کیا

سیطره جریان جنگ آنقدر برای من قوی بود که من می گفتم رزمنده فیلمبردار تا بگویم فیلمبردار رزمنده. خجالت می کشیدم از دهنم

 در بیاد بگویم که فیلمسازم. البته به زنم گفتم. وقتی می خواستم ازدواج کنم به خانمم گفتم که:« چیزه من فیلمسازم». سال 62 بود «تربت»

 را ساخته بودم ، رفتم خواستگاری. گفتم:«من درسته پاسدارم ولی فیلمسازم.» گفت:«یعنی چی؟» گفتم:« تو کاره ما تهمت زیاده.» سالی بود

 که یکی از بچه های ما ، همین آقای حاج میری، فیلمی به اسم «حلوا برای زنده ها » ساخته بود؛ بر اساس داستانی از آقای دولت آبادی. بعد

به او بسته بودن که این مارکسیست و توده ای است. حالا این بچه خط امامی بود، سفارت آمریکا را گرفته بودند. ما همه مانده بودیم که

 چه جوری ثابت کنیم، ما که نماز می خوانیم. من می دانستم این پیچیدگی ها در این عرصه هست.

انتظار در مبارزه است

امام «ره» به ما آموخت که «انتظار در مبارزه است» و این بزرگترین پیام او بود، و پس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده میدارد همین است

 که برای ظهور آخرین حجت حق مبارزه کنیم. امام «ره» ما را آموخت که « عرفان را با مبارزه جمع کنیم»و خود بهترین شاهد بود  که بر این

مدعا که  عرفان عین مبارزه است.