اینجا مرکزِ دنیایِ من است...

در جمهوری اسلامی هر جا که قرار گرفتید آنجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است."امام خامنه ای"

اینجا مرکزِ دنیایِ من است...

در جمهوری اسلامی هر جا که قرار گرفتید آنجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است."امام خامنه ای"

۲۴ مطلب با موضوع «دردل ها» ثبت شده است

سرنوشت...

اقرار داخل پرانتز:(مدتی است به دلیل شلوغی بیش از حد ذهن چندان دست و دلم به نوشتن مقاله ای و یا دل نوشته ای نمی رود.

نمی دانم ولی فکر کنم باز هم کند شده ام . چند روز پیش مطلبی را از استادم آیت الله جوادی آملی آموختم،ایشان می گفت : هر وقت گفتید

 بدن نمی کشد،نمی توانم،معلوم می شود زمین گیر شدید،هر وقت این بدن گفت ببینم اراده چه هست معلوم می شود آسمانی هستید.

وای به حال ما که هر دفعه نیاز به تجدید نظر در خود داریم .....)


 سرنوشت مقلدان خمینی جز شهادت نیست... (شهید بهشتی)

خدایا با قلبی شکسته آمدیم

خدایا با قلبی شکسته آمده ایم...

داخل پرانتز:(خدایا همه مظلومان عالم را از بند ظالمان و طاغوت ها آزاد بفرما.آمین)

پرانتز تو پرانتز:(دانلود کلیپ تصویری مسئله اصلی)

کاندیدها...

در آخرین ساعت تبلیغات انتخابات 92 یه برداشت کوتاه از جمع بندی خودم نسبت به کاندید های انتخابات ارائه می کنم


چقدر عاشقانه تنهایی...

((کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود))

زینب تو چه کردی؟

زینب،تو کلمه ی استقامت را به بازی گرفتی

زینب، مفهوم مقاومت در برابر تو سجده می کند

زینب، صبر در پیشگاه تو چهره اش بی رنگ می شود.

زینب ، درد انسان متعالی تنهایی و عشق است و تو در روزگار خودت چقدر عاشقانه تنهایی...

عمه جان زینب ،این روزگار در گذر است

وما هنوز نمی دانیم ( کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا ) یعنی چه؟

نمی دانیم که باید در کلاس درس حسین باشیم و یا در کلاس درس زینب

در کلاس  حسین درس شهادت می دهند

و در کلاس  زینب درس زنده نگه داشتن خون شهید

و ما یا لیاقت حضور در کلاس شهادت را داریم و یا توفیق حضور در کلاس درس زینب

و ای مردم

در این روزگار

در کلاس درس زینب باید معادله ی بین حق و باطل را درست حل کنیم

باید از روی دست زینب چندین بار پیام رسانی خون شهید را مشق کنیم

تا یاد بگیریم که چرا هر روز عاشورا و همه ی زمین ها کربلاست.

و باز این علی (ع) است...

مرا ببخشید

زبانم از وصف علی قاصر است

نمی دانم در کجا کوتاهی کرده ام که نام شیعه ی علی را یدک می کشم ولی نمی توانم علی را توصیف کنم.

شما چه! علی را می توانید توصیف کنید؟

می توانید بگویید که چرا علی تنهاست؟

می توانید بگویید که چرا علی با چاه درد دل می کند؟

می توانید عدالت علی را برایم توضیح دهید؟

نمی دانم ولی فکر می کنم آنقدر کوتاه شدیم که دیگر بلندی را فراموش کرده ایم

آنقدر غرق عادت هایمان شدیم که عدالت را فراموش کردیم

و اینقدر،آنقدر داریم که قلم از نوشتنش شانه خالی می کند.

و باز این علی است که دستمان را می گیرد

کوتاهی هایمان را بلند می کند

آنقدر هایمان را تبدیل به قدر می کند و طعم عدالت را به ما می چشاند.