بخش دوم از منابع تحقیقاتی مستند شهرآباد( مصاحبه استاد ابراهیم رزاق با مجله عصر جدید)
1- اگر کسی بخواهد ساده زندگی کند ، مردم تعجب می کنند.می بینیم مردم به کسی که ساده زندگی می کند ، چه طور نگاه می کنند ، انگار عقلش نمی رسد. نمی فهمد فرق رفت و آمد با اتوبوس و تاکسی و ماشین شخصی چیست. با ترحم به آدم نگاه می کنند .نمی دانند این آدم حاضر است با اتوبوس ، رفت و آمد کند ، ولی خودش را نفروشد . چرا این رفتار ارزشمند نیست ؟دانشگاه ها هم به این وضع دامن می زنند و دائم تلقین می کنند که آدم عاقل سراغ منفعت خودش می رود. اگر این منفعت شخصی در تولید بود ، مثل غربی ها ، تا حالا ایران صنعتی شده بود. در این صورت کار عبادت بود و کسی بی رویه مصرف نمی کرد . مازاد درآمد را به جای مصرف ، پس انداز و سرمایه گذاری می کردند، اشتغال ایجاد می کردند ، کشور را آباد می کردند ، ولی وقتی تمام فکر آدم سمت مصرف برود ، نمی شود کاری کرد.حقوق کسی 500 هزار تومان است ، ولی یک میلیون تومان لازم دارد ، یا یک میلیون است ، اما 5 میلیون هزینه دارد ، تمام هم و غم او این می شود که به کالاهای لوکس دست پیدا کند.واردات ، به آدم کمک می کند مصرف کالای خارجی را مزه کند . این میل ادامه پیدا می کند تا جایی که می خواهد مثل آمریکایی پول دار زندگی کند. می خواهد مثل طبقه اشراف شمال تهران زندگی کند ، چون وقتی سوار ماشین مدل بالایش می شود ، او را می بینند . داشتن آن ماشین را ارزش می داند ، وقتی آن ها او را برای جلسه ای دعوت می کنند ، حتما می رود ، ممکن است برود و تحقیر شود ، ولی آن مدل زندگی را ارزش می داند و تحقیر را نتیجه ی بی عرضگی خودش می داند . فکر می کند آنها الگوی درست اجتماعی و انسانی هستند.