با سیب های سُرخت چه می کنی ؟
- پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۱۴ ب.ظ
- ۰ نظر
(امروز خیلی اتفاقی این کتاب و داخل کتابخونم دیدم و شروع کردم به خوندنش و تماش کردم
یه نکته ی خیلی جالب دیدم که از این قرار بود )
پدر گفت : عبدالله این سیب ها را دوست داری ؟
عبدالله گفت : بله خیلی قشنگند.
پدر یک تکه سنگ از توی باغچه برداشت . به عبدالله گفت : پسرم به نظرت فرق این سنگ با آن سیب ها چیست ؟
عبدالله بدون مکث گفت : خب این سنگ اصلا قشنگ نیست ، ولی این سیب ها ...
میرزا ابوالحسن گفت : دوست داری به جای این سیب ها به تو این سنگ را بدهم ؟
عبدالله با تعجب گفت : معلوم است که نه ، من سیب های خودم را می خواهم . میرزا ابوالحسن لبخندی زد و به چشم های معصوم پسرش
خیره شد و گفت :
عبدالله جان ! در زندگی اتفاق هایی می افتد که خیلی ها حاضر می شوند سیب های سرخشان را با این سنگ های بی ارزش عوض کنند.
آدم هایی توی این معامله ضرر می کنند ، تو هیچ وقت سیب های سرخت را با چیزهایی بی ارزش عوض نکن .
داخل پرانتز : ( کلیپ صوتی شیعه ی کدام ائمه هستیم ؟ - استاد رحیم پورازغدی )
- ۹۵/۰۳/۲۰