اینجا مرکزِ دنیایِ من است...

در جمهوری اسلامی هر جا که قرار گرفتید آنجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است."امام خامنه ای"

اینجا مرکزِ دنیایِ من است...

در جمهوری اسلامی هر جا که قرار گرفتید آنجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است."امام خامنه ای"

۷۳ مطلب با موضوع «نوشته های سید» ثبت شده است

انقلاب های دانش آموزی

به یاد دارم در دوران دانش آموزی مهم ترین دغدغه ی این روزهایمان ، بستن در مدرسه ، درس و کلاس یک هفته قبل از عید بود . نقشه می کشیدیم که از فلان روز به مدرسه نمی رویم و پایش هم می ایستادیم ، یک نوع ایستادگی انقلابی بر علیه آموزش و پروش، مدیر، معلم و همه و همه برای اینکه بگوییم ما دانش آموزان زنده ایم .

حتی در روزهای پایانی اسفند برای اعلام وجود، بیشترین حضور را در چهارشنبه سوری داشتیم زیرا در دنیای نوجوانانه ی ما ترقه خود نماد و وسیله ای بود برای مبارزه ی مسلحانه که ما خود را با آن تجهیز می کردیم .

این روزها حسرتی را با خود به همراه دارم که ای کاش "دانش آموز بودم" زیرا این روزها دانش آموز بودن برابر است با انقلابی گری که متاسفانه امثال ما از آن تهی شده ایم .

بماند که درد اصلیم چیست و برای چه این همه صغرا و کبرا در کنار هم قرار می دهم و از دانش آموزی می گویم .

سر بسته ترین دلیل صغرا و کبرا چیدنم آیت الله های پوستری هستند که بعد از گذشت سی و اندی از انقلاب اسلامی پدیده ی عجیبی را رقم زده اند ، آن هم در زمانی که جیب ملت منتظر سکه ای است که با افتادنش از سوراخ ، جیب سوراخ دیگری را پر کند تا با افتادنش از سوراخ . . . ( دوره گردش)

آیت الله های پوستری ، میلیاردها خرج می کنند تا دل جوانک های پایین شهری را از نداریشان ، بیکاریشان و مجردیشان بسوزانند .

در این میان خدا پدر برخی از کاندید های مجلس را بیامرزد که شامی را هر شب از جیب بی سوراخ سرمایه دار به ملت می دهند تا هم خود عاقبت به خیر گردند و هم سرمایه دار مرفه بیچاره  که ده روز خوراند تا چند سال بدوشاند سرمایه دارتر شود. ( متن ادامه دارد...)

پیرزنِ لایَحتَسِب


در دوران پسا برجام که به لطف نظریه ی چرخیدن چرخ زندگی تحقق یافت ، در دورانی که همه به جای آنکه دغدغه مند باشند 

عجله مندند ، رقابتی بی صاحب شکل می گیرد که در آن آدم ها برای رسیدن به سه حرف کلاه سر همدیگر می گذارند ، تهمت می زنند

 ، خیانت می کنند تا شاید یک پله بالاتر روند .

همه در عجله و شتاب برای رسیدن به یک ناکجاآباد سه حرفی می باشند . عده ای با پارتی به "پ" ی آن می رسند ، عده ای با ولع "و" ی

 آن را می خرند و برخی لامذهبی می کنند تا "ل" آن شکل گیرد.

همه با هم در این رقابت بی صاحب به دنبال کدخدای دست ساز می گردیم تا به نان و نوایی رسیده باشیم . در این حالت است که بی کار

کدخدایش می شود کارمند ، زیرا روزیش را دربندِ جناب آقای فلانک ناکجاآبادی سه حرفی می یابد.

موقعیت یابی خود

وقتی جوانک بی سواد را پشت میز مدیریت کجااَک می بینی ، بدان به خاطر ارزشمندیش از حقوق ، مزایا و احترام برخوردار نیست. او چیزی

 دارد که جایگزین ارزشمندیِ دورنی اش شده و در پنج حرف خلاصه می شود : پ / ا / ر / ت / ی

وقتی آدمی را می بینی که در کاری به موفقیت رسیده و به خاطر موفقیتش از حقوق ، مزایا و احترام برخوردار است ، بدان او چیزی را که

 در درون داشته اثبات کرده است .

مرز میان جوانک بی سواد و آدم موفق ، درون آن هاست ، یکی تهی و دیگری پُر است . آنکه تهی است تلاش می کند جیره خوار تلاش

 دیگران باشد تا تهی بودنش زیر سایه ی نفوذ دیگران پنهان بماند امّا آنکه پُر است می داند در درون چیزهایی دارد که باید برای اثباتش

تلاش کند.

پُر بودن نوعی خودشناسی برای تعیین جایگاه و موقعیت می خواهد تا مسیر اثباتش مشخص گردد . همچنین عدم خودشناسی نیز پُر بودنت

را به سمت تهی بودن متمایل می کند و تو را به جایی می رساند که بودنت را در گروی بودن دیگران می بینی .

از ولایت علی تا ولایت جَک و جُرج

چند مدتی است در پی نوشتن متن هایی برای روشن کردن تفاوت جایگاه رهبری با دیگر افراد هستم(ولایت مداران) که نتیجه اش متنی

بود که چند روز پیش در قسمت " شبه مختصرهای سید " نوشته ام .در آن جا ابوذر غفاری را به عنوان نمونه برجسته در دورانی که

می گفتند علی (ع) در سکوت است را مطرح کردم و از تفاوت مبارزه برای علی (ع) و ابوذر در همان مقطع زمانی ، و بدرقه ی تاریخی

 علی (ع) و فرزندانش در هنگام تبعید ابوذر به بیابان های خشک و بی علف سخن گفتم . دلیل دغدغه داشتنم در مورد این موضوع خاص

 هم بر می گردد به تحلیل دوران کنونی که به گمانم باز هم  ندای این عمار به گوش می رسد تا منفعلان جامعه که خود را در جایگاه

 رهبری پنداشتند و در زیر سایه ی مواضع راهبردی و کلان رهبری خود را پنهان کرده اند کمی به خود آیند و بدانند وظیفه ی آنها به

 شکل دیگری است و موضع داشتن در مورد مسائل به معنی جلو زدن از رهبری نمی باشد ، بلکه ما هم در این دوران همچون عمار و ابوذر

در دوران امیر المومنین وظایفی بر عهده خواهیم داشت که اگر کمی عقب نشینی کرده باشیم با رقم زنندگان صفین تفاوتی نخواهیم داشت.

 اگر باز هم بخواهم تحلیل دقیق تری ارائه کنم باید به تحلیل

ندای این عمار بپردازم که  چرا  شکل می گیرد و در چه شرایطی از علی (ع) تا سید علی ندای این عمار سر می دهند.

دلیل یک خطی آن "خفتگی و سکوت ولایت مداران پنهان شده در زیر لوای جایگاه ولایت و تکرار سخنان ولایت بدون تبیین و روشنگری

مسائل و حقایق "است.(به  فتنه سال 88 و مواضع خواص دقت کنید ، آن ها همان حرف رهبری را تکرار می کنند همه ی منیع و ماخذشان

گویا رهبری و امام است  اما باز هم رهبری ندای این عمار سر می دهد )

ای آن هایی که گمان می کنید برای اثبات ولایت مداریه خود می بایست مانند سید علی سخن بگویید(کلان گویی) بدانید سید علی ندای

 این عمار سر می دهد تا عمار گونه مردم را آگاه سازید.(مگر اینکه مشکل ترس باشد که ...)

متن زیر از رضا امیر خانی در تحلیل بحث جنبش نرم افزاری که رهبری مطرح کردند و بلایی که ولایت مداران جامعه به سر آن آورده ا ند

 می باشد، حتما بخوانید.

چه‌قدر جنبشِ نرم‌افزاری؟!

به نظرم گوش دادن این فایل صوتی هم پیرامون  این روزها کمک می کند .

ولایت جک و جرج

ظاهر اطواری از باطن است

سلام بر آن هایی که بر ابوذر حمله می کردند و او را افراطی می خواندند.

آن هایی که می گفتند:"علی (ع) در خانه نشسته و خانه نشین شده ،تو برای چه مبارزه می کنی و سکوت نمی کنی."

پس حق عدم سکوتت ، تبعید در بیابان هاست.غافل از آنکه نمی دانند علی(ع)   در مسیر آگاهی به زمانه و مبارزه خانه نشین شده زیرا 

علی (ع) بوده.اما ابوذرها و ... که علی (ع) نبودند که مرد زمان خود بودنشان و مبارزه شان با ظلم در خانه نشینی تعریف شود. نمی دانم ولی گمان

می کنم  امروز هم علی را خانه نشین کردن تا عده ا ی ظاهرالصلاح دلیلی برای سکوت و خانه نشینیه خودشان

بیابند.ظاهر الصلاح های این روزها بی معرفتی و روزمرگیشان را  در زیر سایه ولایت پنهان می کنند تا دیده نشود.غافل از آنکه ظاهر اطواری از باطن

است.

(خبر: قلب راکتور آب سنگین اراک باسیمان پر شد)