مانــایـــی
- جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۵ ق.ظ
- ۰ نظر
رضا امیر خانی از جمله نویسندگانی است که نه تنها نوشته هایش بلکه شخصیتش جذابیت های خاص خود را دارد ، جذابیت هایی که
به نظر اینجانب در این دوران مدعی پروری منحصر به فرد ویا همان " مثل بقیه نبودن" خودمان است ، از همان هایست که به قول حافظ :
هم چو حافظ به رغم مدعیان
شعر رندانه گفتنم هوس است
در این پست بخش های گزیده از نظریات امیر خانی پیرامون هنر ، نویسندگی و ... را می خوانیم.
داخل پرانتز:( با وجود دست رد مکتوم رضا امیر خانی برای حضور در مستند شهرآباد و نقد های جدی که اینجانب به برخی از نوشته هایش
در نفحات نفت ، فضای سورئال و ایزوله شده ی پایانی ارمیا و لفظ بازی های کمی بیش از حدش در بی وتن دارم ، باز هم در جایگاه یک
نویسنده ، عالی است. )
+ شیوه آموزش آکادمیک برای تربیت نیروی متوسط است نه برای تربیت نیروی سرآمد ، فراموش نکنید که ادبیات عرصه ی آدم های
متوسط نیست
+ غم نان اگر نباشد ، که همیشه هست ، نویسنده ای به سراغ آموزش داستان نویسی خواهد رفت که دوره ی خلاقیتش سپری شده
باشد و گرفتار شهوت مریدبازی شده باشد. یعنی به جای مخاطب ، چشم به مرید داشته باشد.
+ به قول پیاژه هر آموزشی لذت یک کشف را از تو خواهد گرفت . بخوان که لذت ببری ، آن زمان حتما خواهی آموخت ،
آن زمان حتما کشف خواهی کرد.
+ نه کسی با خواندن رمان بی دین می شود، نه دین دار ، این هر دو کار آخوند است!
+ تحلیل بر آیات (68 و 69 سوره نحل):
مثل زنبور و نهج زیستن او در آین آیه ، مثل زندگی هنرمند است . هنرمند چاره ای ندارد مگر اینکه بر بلندای مسکن گزیند، جایی که بر
دیگران اشراف داشته باشد. هنرمند بایستی از همه ی میوه های مختلف عالم خلقت بهره ای بردارد تا از درونش شیرینی عسل مصفا
بجوشد و البته با این شرط که در راه پروردگارش خاشعانه سلوک کند ، آنگاه آن عسل مصفایی نه فقط شیرین که شفایی خواهد ساخت
برای همه ی مردم ....
+ مانایی حافظ ، مانایی سعدی ، مانایی هر هنرمند دیگری به هیچ عنوان با تکنیک هنری وی نسبتی ندارد ، مانایی به چیز دیگری باید متصل
باشد . و یَبقی وَجه ربک ، ذُوالجلال و الاکرام
+ اگر به طلب مانایی هستی به حاقِ حقیقت ایمان یا کفر مومن باش ، مذبذب نباش
+ بروید به دنبال چارچوب فکری ، تکنیک فرع است ، بروید به دنبال شناخت حقیقت عالم معرفت به اسمای خداوند ، بقیه پوچ است. دو
روز هم ماندگارتان نمی کند. به ضرب و زورِ نقد و معرفی و مصاحبه ی برو بچه های پسرخاله ی مطبوعاتی هم ایضا. فقط دست گاه فکری
و حقیقی که شاید کشف کرده باشد ... مخاطب شاید نفهمد ، اما آگاه یا نیاگاه گرفتار دست گاه فکری آفریننده می شود.
+ در ادبیات فقط بایستی کار خوب تولید کرد ، حتا مونتاژ هم نه.
تو اگر یک کپی خوب بزنی از فلان سایت کامپیوتری و یا فلان دست گاه مکانیکی ، همه ازت تعریف می کنند ، جایزه هم به ات می دهند .
اما اگر در کمال خلاقیت شعری بگویی نزدیک به شعر حافظ ، اگر به ات نگویند دزد ، می گویند کارش خلاق نیست ، ابداع ندارد.آقا!
عالم هنر عرصه ی فردیت است . عرصه ی جاه طلبی است . تواضع در خلق ادبی بی معناست . بگویی من این بیت را نمی گویم که فلانی
بگوید ، این بی معناست.اصلا مرامی هم در کارش نیست. این تفاوت علوم انسانی است با علوم تجربی . تفاوت مبنای فردیت با مبنای تکرار
تذکر : ( دوستانی که امیر خانی و نوشته هایش رامی شناسند می دانند که به شکل خودآگاه برخی کلمات را به شکل خاصی می نویسد
کاری که اینجانب به شکل ناخودآگاه انجام می دهم (: )
- ۹۴/۰۹/۲۷