صحبت های رضا امیر خانی در TEDx شریف - سال 1392
حقیقت این است که برای هر یک از سخنرانان در همان میان چیزی مینوشتم.
امّا همانطور که پیشبینی میکردم امیرخانی فرصت
پلکزدن را هم به کسی
نداد! با برنامه آمده بود و در فرصت استراحتی که قبل از او داده شده بود،
در اتاق فرمان در حال هماهنگی
با مسئول صوت و تصویر بود. پس از استراحت و
پذیرایی، مجری با معرفی کوتاهی از امیرخانی، او را به روی سن دعوت کرد. او
تنها کسی بود
که از اتاق فرمان وارد سن شد! مانند همیشه با «بسم الله الرحمن الرحیم» و «الیه یصعد الکلم الطیب» آغاز کرد.
صفحهی اول پرزنت او فقط چند دقیقهای حاضران را درگیر کرد تا بخوانند و بفهمندش! «کامروا ناکام» با توضیح «جستاری پیرامون
قانون بقای چیز» عنوان سخنرانی 18
دقیقهایِ او بود. از توضیح این عنوان شروع کرد و گفت که جدای از قوانین
بقا که در درسهای
دانشگاهی خواندهایم، یک قانون هست که در هیچ دانشگاهی درس نمیدهند و آنهم مهمترین قانون بقای جهان است به نام چیز: تا چیزی
را از دست ندهی، چیزی به دست نمیآوری.
امیرخانی در تداکس شریف راوی یک ناکامی بود که سرانجام به کامرواییِ ناکامان آن پروژه ختم شده بود. او علل ناکامی یک پروژهی
ساخت هواپیما در
زمان دانشآموزیِ خودش را شرح داد تا بگوید که موفقیتهای بعدی زندگیاش را
مدیون همان مقطع است.
درس از شکست.
امیرخانی در پرزنت خود عکسهایی نشان داد از روند ساخت پروژه با دو دوست
خود و اواخر بحث بود که سوالی از حاضرین پرسید:
آیا یک پروژهی ناکام به
کامرواییِ همهی اعضای پروژه میانجامد؟ گزینهها بله و خیر بود و جوابها
تقریباً مساوی هم. امیرخانی اول گفت
که اطلاعی از حضور آن دو دوست در صنعت هوایی ندارد، امّا بعد از رأیگیری سرنوشت آن دو دوست را هم گفت تا این امید را بدهد
که تمام اعضای یک پروژهی ناکام هم میتوانند از آن ناکامی
درس بگیرند و پلّههای موفقیت را طی کنند. یکی از آن دو دوست مخترع
عینک گوگل است که اینروزها سر و صدای زیادی به پا کرده و دیگری به یکی از بهترین قطعهسازان کشورمان تبدیل شده است.
امیرخانی در خلال سخنرانی، نمودارهایی از روند نوشتن کتابهایش و فروش آنها نشان داد و گفت که هر نویسنده باید این نمودارها
را داشته باشد. این یعنی با برنامه کار کردن و آگاهی در مورد موضوعی هنری که شاید به نظر خیلیها یک کار ذوقی و هر از گاهی باشد.
امیرخانی توانسته نویسندگی را به یک کار تبدیل کند و حالا میتوان به غیر از «نویسنده»، لفظ «کارآفرین» را هم به او اطلاق نمود.
این که یک نویسنده هر روز سر ساعت مشخصی در دفتر کارش حاضر شود و ملزم به نوشتن باشد و صدالبته به قول خودش با پای
جامه ننویسد! این که یک نویسنده تا پای توزیع و پخش کتاب، پای کار باشد، حتماً یک کارآفرین است. کارآفرینی که البته
نه کارگر دارد و نه کارفرماست. رضا امیرخانی به قول خودش یک «خویشفرما» است.
داخل پرانتز : (مسعود فراستی :فرم دینی، فیلم را دینی میکند نه محتوای دینی)
- ۹۴/۰۹/۱۳