اگر بخواهیم در این تهاجم نابرابر فرهنگی به پیروزی برسیم، باید چه اقداماتی را انجام دهیم؟
در
درجه اول اعتقاد ما این است که اگر در این نبرد میخواهیم کاری بکنیم باید
یک جمع مخلصی وارد میدان شوند و پشت دشمن را در یک نبرد نابرابر بشکنند و
همان «ضربت علی من یوم الخندق افضل من عباده الجن و الانس» را تکرار بکنند.
با همان اخلاص امیرالمومنین(ع). ما الان خودمان را در حال آماده کردن برای
یک گفتمان عظیم با تمام عالم هستی میکنیم و زمینه و بستر آن حکومت الهی
را فراهم میکنیم. البته شاید برخی از عناصر دشمن در تهاجم فرهنگی از خندق
عبور کرده باشند که نیاز به یک مخلص داریم و نیاز به یک جمع مومن داریم که
ضربه بزنند.
* ظرفیت نیروهای حزباللهی در این عرصه به چه میزان است؟
امروز
وقتی نگاه میکنیم ظرفیت عظیمی از حزباللهیها، از لشکریان مخلص خدا،
بسیجیهایی که «شجرة طیبة اصلها ثابت فرعها فی السماء» هستند تحت امر ولی
خدا با اخلاص آماده به کار هستند. البته باید بتوانیم خوب مدیریت و خوب
سازماندهی بکنیم. باید بتوانیم بر کارهایمان به قول شهید میثمی مارک
مدینهالله بزنیم. نه آرمهای خودمان را. بیاییم برای خدا کار بکنیم.
بیاییم آرم مدینهالله بزنیم. اگر در شرایطی که دشمن تمام توان رسانهایاش
را و تمام توانایی تکنولوژیاش را در جنگ نرم به کار گرفته است ما هم
مقابله و تهاجم علیه آنها بکنیم. امروز گفتمانهای نرم با استفاده از
فناوری القا میشود. ما داریم به سمت جنگ نوین پیشرفتهای میرویم.
*راه مقابله با این فناوریها و این جنگ نوین که علیه فرهنگ، بسیج شدهاند چیست؟
اول
اخلاص، «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله»، بگو قطعا ما موعظه تان
میکنیم به این که در راه خدا قیام بکنید ولو به یک نفر، اگر این آیه تحقق
پیدا بکند بعد وحدت حوزه و دانشگاه است که معنی میدهد. آن وقت تجلی چمران
در نبرد آنچنانی یک دانشجوی پلاسمای امریکا و مخلص خدا در قلب جبهه کفر و
نبرد با کفر معنی میدهد. و گرنه بقیه مباحث خارج از مباحث اخلاص و قیام
لله کشک است و مشک.
گمشده امروز همه ما اخلاص است. گمشده امروز همه
ما قیام لله است آن هم فرادا، خدا اگر کمک کرد مثنی(دو نفری) و اگر خواست
سه نفری و بیشتر. مشکل ما این است که ما هنوز پشت خاکریز نابرابر در حال
پیروزی و فتح پیشرفت جنگ هستیم ولی آن را رها کرده و رنگپاش دستمان
گرفتهایم و به دنبال آرم و مارک اسم و نام غنیمت خودمان هستیم. بزرگترین
تهاجم در خود ماست! الان ما باید دژهای قلب مان را فتح بکنیم. نه نه بلکه
مواظب باشیم قلبهامان را دشمن فتح نکند. همه مان شدهایم بچه مثبت و بقیه
لایق نصیحت و توصیه و تبیین و ترسیم راه.
امروز برای ما اخلاص
مهمترین عامل در این جنگ نرم است. چون اعتقاد داریم که بچهها در جنگ نرم و
جهاد اصغر با جهاد اکبر پیروز شدهاند. با آن گریهها، خلوتها، توسلها که
وقتی بگردید یک عکس نمیتوانید از برخی از رزمندهها. مشکل ما این است که ما هنوز پشت خاکریز
نابرابر در حال پیروزی و فتح پیشرفت جنگ هستیم ولی آن را رها کرده و رنگپاش
دستمان گرفتهایم و به دنبال آرم و مارک اسم و نام غنیمت خودمان هستیم.
بزرگترین تهاجم در خود ماست! الان ما باید دژهای قلب مان را فتح بکنیم. نه
نه بلکه مواظب باشیم قلبهامان را دشمن فتح نکند. همه مان شدهایم بچه مثبت و
بقیه لایق نصیحت و توصیه و تبیین و ترسیم راه.
برخی از شهدا هیچ نام و نشانی از خود به جای نگذاشته اند. شبهای سیاه با
لباسهای سیاه غواصی در تاریکی شب در تاریکی آب، هیچ نام و نشانی از خود
باقی نگذاشتند و به شهادت رسیدند و یا پیروز شدند. میخوابیدند بر روی سیم
خاردار تا برای دیگران معبری باز شود ولی امروز نمیخواهیم برای دیگری
معبری باز بکنیم بلکه هر کسی میخواهد از دیگری استفاده بکند و برندش را
ببرد. در مصاحبه مطرح شویم و پشت تلویزیون دیده شویم و چه و چه و چه. مشکل
این است ما در این جهاد اکبر با «جهاد اکبرُ من اکبر» پیروز میشویم.
*جهاد اکبر من اکبر در عرصه مقابله باتهاجم فرهنگی واژه جالبی است، منظورتان چیست؟
یعنی
اگر در آن جهاد اصغر با جهاد اکبر پیروز شدند ما در جهاد اکبر فعلی با
جهاد اکبر من اکبر یعنی «جهادی بزرگتر از بزرگتر» پیروز میشویم؛ جهادی که
سخت تر از شبهای عملیات جنگ است و دقت بیشتر از خودسازیهای شهدا را نیاز
دارد. برویم ببینیم گردانهای غواصی در شبهای سرد و سخت چه حالی و توسلی و
گریهای و خدایی داشتهاند. مگر ما امروز پشت خاکریز بسیار آرام و راحت
فتح الفتوح دشمن نیستیم؟! شما ببینید آقایمان چفیهانداخته است حرف از
تهاجم میزند. آرایش جنگی گرفته است حرف از جنگ و ناتو و شبیخون میزند. ما
حرف از غنیمت، آرم، مارک، تقدیر، اسم، نام، نشان، تشکر، لوح، سپاس، سن و
دکور میزنیم.
امروز ما در این نبرد اول تکلیف خودمان را باید با
خدای خودمان و با خودمان و با صحنه و عرصه نبرد روشن بکنیم، بعد حرکت بکنیم
و همه چیز روشن میشود. حرف از این است اگر جایی کمی از مخلصین خدا جمع
بشوند ملائک بدر و خیبر نیز به یاری شان میآیند. کما اینکه در این
انتخابات دیدیم که ملائک بدر و خیبر آمدند و کمک کردند که به حضرت عباس
ملائک بدر و خیبر هستند هنوز. میآیند و کمک میکنند.
پس ما در
کلیت این گفتمان جنگ نرم در کلیت این گفتمان نبرد عقیدتی و حتی سیاسی و در
کلیت این حرکت عظیم الهی و این تقابل تمام قوا و تمام قد جبهه اسلام در
مقابل جبهه کفر باید باورمان بشود که اخلاص و توکل در این مسیر فتح الفتوح
به بار میآورد.
* همین اخلاص را چه کسی در جامعه باید فرهنگ سازی بکند؟
آنچه
که ما از اخلاص میفهمیم فردی است. هر فرد باید بیاید حرکت مبتنی بر اخلاص
انجام دهد. درس اخلاق میگویند لکن عملی آن این است که انجام داده شود. هر
نفر باید در زندگیاش رعایت بکند و اگر هر نفر رعایت بکند مثل شیشهای عطر
است که وقتی درب آن باز شود تمام فضا را معطر میکند و مثل شمعی که در
محیط تاریک نور بسیاری پخش بکند. فرهنگ سازی آن فردی است، رسانهای نیست.
* یعنی در قالب هنر و رسانه نمیتوان این فرهنگسازی را انجام داد؟
نه
این که نشود این اخلاص را در قالب فیلم به تصویر کشید، میشود. لکن فیلم
مخلص الی الله و فی سبیل الله را نمیتواند کسی به تصویر بکشد و دلبری بکند
مگر صدایی همچون صدای آوینی داشته باشد که هنوز بر دلها مینشیند و هنوز
فیلمهایش نو و تازه است. مگر آن که خود هنرمند نیز مخلصی چون سید شهیدان
اهل قلم باشد و آوینی باشد. اگر وقتی شهریار شعری میسراید که آن شعر راجع
به امیرالمومنین(ع) است، میبینیم همان شب هم آیتالله نجفی در قم خواب
میبیند و آن شعر را برایش میخواند.
اثرهای ماندگار و تاثیر
گذاریهای ماندگار از مخلصین صادر میشود. و گرنه فواره که زیاد داشتهایم
در این دنیا بالا رفته و پایین آمده است. اخلاص چیزی است که باید بخواهی و
اگر بخواهند بدهند. این ظروف مرتبطه است. مخلص بشوی میتوانی دیگران را
مخلص بکنی؛ و اخلاص از تو سرازیر میشود. تکلیف خودت را با خودت مشخص بکنی
با بندگی مشخص بکنی. ما الان در این جنگ فرهنگی مشکل بندگی داریم. آیا در
این جنگ مثل جنگ ۸ ساله که تمام وجودمان در جنگ بود تمام وجودمان در جنگ
هست؟
* موسسات فراوانی هستند که در عرصه کارهای فرهنگی فعالیت میکنند. اینها چه مقدار تاثیرگذارند؟
بله
موسساتی هستند که فعالیت میکنند و خوب هم کار میکنند ولی در برخی موارد
جنگ نرم برایمان شغل، پرستیژ، شهرت، پست، کلاس، اشتغال، موسسه، آرم، اسم،
ردیف بودجه، شهرت و شهوت شده است. بودجه در اختیار شده است. ساختار و
سازمان و ساختمان شده است. اما در جنگ برای فرمانده لشکر این مباحث اصلا
مهم نبود چون میخواست شهید بشود. اگر میخواهند اثری بگذارند باید به این
مسائل توجه بکنند و کارشان اثری هم ندارد اگر توجه نکنند.
این که
میگوییم اخلاص چیزی نیست که تزریق شدنی باشد. یک تمرین و ملکه شدن است. یک
دفترچه مراقبه شهیدان در جیبهایمان داشتن و محاسبات آخر هر شب داشتن است.
نداریم این چیزها را چشممان چشم نیست، گوشهامان گوش نیست. زبانهایمان
زبان نیست. همه را واجب الغیبه میدانیم. وقتی گوشمان گوش نیست، لبمان لب
نیست، زبانمان زبان نیست چشممان چشم نیست، ورودی قلبمان هم برای خودمان
نیست.
وقتی ورودیهای قلبمان برای خودمان نیست، دیگر آن قلب، خانه
خدا نیست. قلبی هم که خانه خدا نباشد خدا حضور ندارد، جایی هم که خدا حضور
ندارد کار برای خدا نیست. چرا احمد کاظمی بیهوش میشود میرود کما و بلند
میشود و آرام مینیشیند، گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده است. یکی از دوستانش
میآید پیش وی و میگوید: چه شد؟ حالت خوب شد؟
میگوید: بله حضرت زهرا(س) آمد بالای سر من و گفت چه شده احمد؟ گفتم سرم مشکل دارد و دستی به سرم کشید و گفت چیزی نیست
باید بتوانیم بر کارهایمان به قول شهید
میثمی مارک مدینهالله بزنیم. نه آرمهای خودمان را. بیاییم برای خدا کار
بکنیم. بیاییم آرم مدینهالله بزنیم.
بلند شو و به کارت برس.
چرا برخیها مورد عنایت حضرت زهرا (س)
واقع میشدند؟ چون کارشان کار حضرتی بود. اگر کار ما حضرت زهرایی باشد
خدایی باشد خدا با تمام ملائک غیبیاش به کمک ما میآید و میگوید بلند شو
به کارت برس.
گمشده ما در جنگ نرم که یک عده نمیتوانند پای دین
خدا بایستند و نمیتوانیم ظرفیتهای حزباللهی را سازمان دهی بکنیم و
عدهای نمیتوانند یک کاسه بشوند تا یگان و لشکر و تیپ بشویم و پشت خاکریز
لشکر با هم پا بکوبیم این است. در یک دوران آرام و نرم مثل قورباغهای
هستیم که در حال پختن در آب است و هیچ حرکتی برای بیرون پریدن از آب
نمیکند و حواسش نیست و یک دفعه میپزد! ما هم اینگونه هستیم در برخی موارد
حواسمان نیست. دشمن آرام آرام ما را میپزد. کسی حواسش جمع نیست. فقط یک
نفر حواسش جمع بود و مارا از غفلت نجات داد و آن هم آقا بود. چرا که بالای
دکل است و دیده بانی میکند.
چرا که گوشش به لب کس دیگری است و
مراقبت از نفس میکند. بصیرتش، دقتش، شناختش بالاست. اوست که ما را دارد به
سمت جلو میکشاند. در این جنگ نرم ما باید پیشرونده باشیم. ما خبر از جبهه
کفر برای آقا بیاوریم. در صورتی که خود آقا خبر از جبهه کفر برای ما
میآورد و کار اطلاعات عملیاتی انجام میدهد. و بعد به ما میگوید که
بیایید و جا نمانید. البته همیشه در جنگ ما همین گونه بود. فرماندهها خط
را میشکستند و میگفتند بیایید جلو. امروز حضرت آقا همان جنس فرماندهی را
انجام میدهد که در زمان جنگ انجام میدادند.
* شرایط فعلی سخت تر است یا شرایط جنگ نظامی ۸ ساله؟
شرایط
فعلی سخت تر است. در آن جنگ تو بودی و دشمن معلوم، تو بودی و دوستهای
لااقل پا به کار معلوم. تو بودی و احتمال یک بار شهادت و نه هر روز شهید
شدن و هر روز زخم جگر به تو زدن. هر روز زخم نمک به دلت زدن و غصه به دلت
وارد کردن. آنجا تو بودی و بسیجیهای آماده شهادت. خیلی کار سختتر از قبل
شده است. آنجا جهاد اصغر بود این جا جهاد اکبر. آنجا ترسو با اولین تیر
معلوم میشد. اینجا وقتی کار خراب میشود معلوم نیست کی بود و کی نبود؛ چرا
که فتنه است و اوضاع غبار آلود. فضای شبهه و سوال است و فضا در لایههای
پیچیده درون قلب و ذهن است، نه قیافههای خیلی اتو کشیده و محاسنهای خیلی
زیبا. اینجا چه کسی هست که دیده شود که برای ولی خدا خود را کامل هزینه
بکند؟
پس اگر میخواهیم بگوییم که ما در عرصه فرهنگ امروز چه باید
بکنیم، راهی نداریم جز این که مسیر شهدا را برویم. آنجا واقعا وحدت حوزه و
دانشگاه بود. باکری را میدیدی همت را میدیدی بچههای تحقیقات را در
کارهای پشتیبانی جهاد و پشتیبانی مهندسی سپاه و ارتش میدیدی و آنجا واقعا
وحدت ارتش و سپاه بود. آنجا واقعا از کثرت به وحدت بود. یعنی واقعا همه دور
هم جمع شده بودند. همه یکی شده بودند. امروز در این جنگ نرم اگر ما به
دنبال وحدت حوزه و دانشگاه هستیم باید با همان روش پیش برویم باید با آن
روش و اخلاص جلو برویم.