ای علی! همیشه فکر میکردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم
که اکنون من بر تو مرثیه میخوانم! ای علی! من آمدهام که بر حال زار خود
گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته
باشی!... خوش داشتم که وجود غمآلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و
تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود
وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی
میخواستم که غمهای دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیر صفت» غمهای کثیفم را
به زیبایی مبدّل کنی و سوزوگداز دلم را تسکین بخشی میخواستم که پردههای
جدیدی از ظلم وستم را که بر شیعیان علی(ع) و حسین(ع) میگذرد، بر تو نشان
دهم و کینهها و حقهها و تهمتها و دسیسهبازیهای کثیفی را که اززمان
ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایانم........