اینجا مرکزِ دنیایِ من است...

در جمهوری اسلامی هر جا که قرار گرفتید آنجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است."امام خامنه ای"

اینجا مرکزِ دنیایِ من است...

در جمهوری اسلامی هر جا که قرار گرفتید آنجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است."امام خامنه ای"

پس درد شو ای برادر


وقتی دانشجوی دردمندی باشی ؛ دیگر آرام و قرار نخواهی داشت.با یک پا سر در کتاب و کسب معرفت و با پای دیگری قدم در

میدان عمل خواهی گذاشت و اگر درگیری های حزبی و سیاسی بازی ها به جانت نیافتد و سرگرمت نکند آدم زمانه خود می شوی و

اولویت های جامعه ات را تشخیص می دهی و با عزم راسخ قدم در تحقق آرمانها می نهی .

البته طی کردن درست این مسیر به قدر گفتن و نوشتنش آسان نمی باشد و انسانی  با چنین نگرشی  می خواهد.

کارِ متّکی به ایمان و امید، علاج همه‌ی دردهای یک ملّت است.(امام خامنه ای -۱۳۸۵/۰۸/۱۷)

سیر این مسیر ؛ انسانی می خواهد که در کسب معارف درجا نزند و برای مصلح بودن ؛صالح باشد. انسانی می خواهد نترس با اراده ای

قوی که در بند این و آن  و قیل و قال نباشد و تیتر ها و ویترین ها  برایش پیش پا افتاده ترین دغدغه ی بشری به حساب آید و در متن

زندگیش نام را در گمنامی جست و جو  کند.

با همه این ها باز هم اگر آدم زمانه ات نباشی و در زمانی که به قول قیصر امین پور مردمش اینچنین اند:

مردمی که چین پوستینشان

مردمی که رنگ روی آستینشان

مردمی که نام‌هایشان

جلد کهنه‌ی شناسنامه‌هایشان

درد می‌کند

به عنوان یک دانشجوی دردمند سرگرم ایسم ها و بازی های "الف و صاد" ها شوی و درد مردم زمانه ات را فراموش کنی؛ اگر آیت الله

فلان یا دکتر بهمان یا برادر "ایکس" و خواهر "زد" هم صدایت کنند ، دیگر  نه مصلحی و نه معالج بلکه یک تیتر زیبا برای  روزنامه ای

که تاریخ مصرفش قدر یک روز است .

پس ای برادر خودت درد شو و با ایمان و امید تلاش کن.

 به قول قیصر امین پور :

درد، حرف نیست

درد، نام دیگر من است


سست نشوید


پس سست نشوید و (کافران را) به سازش مخوانید و شما برترید و خدا با شماست .

((بخشی از آیه 35 سوره محمد))

خیال نکن که باطل تو را نجات می دهد


مدتی است که می خواهم این جلسه از سخنرانی حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) را منتشر کنم اما ...

این سخنرانی مورد توجه همه به خصوص اهالی سازش و سینه چاکان دم کدخدا دیده ی فعلی می باشد .

أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعْنَةُ اللهِ عَلَی أعْدَائِهِم أجْمَعِینَ.
 
(وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)

مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به قیام امام حسین(علیه السلام) و تقابل حق و باطل بود که گفتیم: تقابل میان ایندو تقابل تضادّ است؛ یعنی اینها قابل جمع و قابل رفع نیستند و انسان باید در مسیر زندگی­اش یکی از ایندو را انتخاب کند. گفتیم: انسانها در رابطۀ با عمل به حق، به چند دسته تقسیم میشوند؛ دستۀ اوّل کسانی هستند که حق را انتخاب می­کنند و در آن راه نیز حرکت کرده و پایداری میکنند؛ خوشا به حال آنها که حقیقتاً اولیای حقّند. دستۀ دوم کسانی هستند که باطل را انتخاب کرده و در آن مسیر حرکت میکنند و در آن راه نیز پایداری دارند؛ تکلیف اینها هم کاملاً روشن است. در آخر بحث به کسانی رسید که ابتدا حق را انتخاب می­کنند و در مسیر آن قرار میگیرند امّا بعد، راه را عوض می­کنند. در آخر روایاتی را مطرح کردیم که این افراد را تحت عنوان متلوّن قرار داده بود.
اصناف سهگانۀ متلوّنین
حالا من بحث را بر روی این گروه از افراد که متلوّن هستند متمرکز می­کنم. من باید کمی دربارۀ متلوّنین توضیح دهم تا اصناف محتلف این گروه از افراد مشخّص شود. خود این متلوّنین سه دستهاند؛ یعنی این‌‌ها کسانی هستند که چون حق با فطرتشان هم­سو است، آن را انتخاب میکنند، امّا چون در یک جاهایی می­بینند که پایبندی به حق برایشان مشکل ایجاد میکند، خطشان را عوض میکنند! گاهی این خط عوض کردن، تصادفی است؛ یعنی مثلاً فرد غفلتی می­کند و نفس بر او غلبه یافته و از مسیر حق خارج میشود. حالا یا تا آخر در مسیر باطل میماند و به قسم دوم میپیوندد، یا به قسم چهارم ملحق میشود .امّا یکوقت هست که این تغییر رنگ و تعویض خط، بهصورت روش آنها در آمده و گویی این روش آنها است! اینها «مداهنهگر در حق» هستند. این تعبیر در نهجالبلاغه از علی(علیه السلام) آمده و من هم از آنجا گرفتهام؛ چون حضرت خیلی به این افراد مبتلی بود این تعبیر را هم در خطب خود دارد. اینها روش­شان این است که گاهی به حق متوسّل میشدند و گاهی به باطل!

مشروطه ای که از دیگ پلو سفارت انگلیس سر بیرون بیاورد

بررسی تاریخی مشروطه و نسبتشان با غرب ،  درس عبرتی است برای شیفتگان قدرت ظاهری غرب که کدخدا را غرب می دانند .

چگونه مشروطه خواهان به سمت سفارت انگلیس رفتند ؟

هنگامی که مبارزات در حال رشد و گسترش بود و تغییر نظام حکومتی کشور قطعی به نظر می رسید، انگلیس بوسیله فرماسونرها و روشن فکران وابسته، در میان مبارزان و برخی رهبران نهضت نفوذ کرده، به پخش شایعه احتمال حمله دولت به مردم پرداخت و با این کار، زمینه را برای پناه بردن به سفارت انگلیس آماده کرد. این کوشش ها موجب شد تا فکر تحصّن در سفارت بین مردم رواج یابد. سرانجام با کوشش فراماسون های بازار و جمعی از روشن فکران تحصن در سفارت آغاز شد. بنا به اظهار یکی از شاهدان عینی «این فکر از طرف دو یا سه نفر از تجار عمده که در آن وقت نفوذ زیادی داشتند و با دربار و شاه هم بی ارتباط نبودند، بروز کرد.

اولین جلسه مرکز مطالعات