کبریت های بی خطر!!!
- دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۴۰ ق.ظ
- ۰ نظر
1- اگر کسی بخواهد ساده زندگی کند ، مردم تعجب می کنند.می بینیم مردم به کسی که ساده زندگی می کند ، چه طور نگاه می کنند ، انگار عقلش نمی رسد. نمی فهمد فرق رفت و آمد با اتوبوس و تاکسی و ماشین شخصی چیست. با ترحم به آدم نگاه می کنند .نمی دانند این آدم حاضر است با اتوبوس ، رفت و آمد کند ، ولی خودش را نفروشد . چرا این رفتار ارزشمند نیست ؟دانشگاه ها هم به این وضع دامن می زنند و دائم تلقین می کنند که آدم عاقل سراغ منفعت خودش می رود. اگر این منفعت شخصی در تولید بود ، مثل غربی ها ، تا حالا ایران صنعتی شده بود.
در این صورت کار عبادت بود و کسی بی رویه مصرف نمی کرد . مازاد درآمد را به جای مصرف ، پس انداز و سرمایه گذاری می کردند، اشتغال ایجاد می کردند ، کشور را آباد می کردند ، ولی وقتی تمام فکر آدم سمت مصرف برود ، نمی شود کاری کرد.حقوق کسی 500 هزار تومان است ، ولی یک میلیون تومان لازم دارد ، یا یک میلیون است ، اما 5 میلیون هزینه دارد ، تمام هم و غم او این می شود که به کالاهای لوکس دست پیدا کند.واردات ، به آدم کمک می کند مصرف کالای خارجی را مزه کند . این میل ادامه پیدا می کند تا جایی که می خواهد مثل آمریکایی پول دار زندگی کند. می خواهد مثل طبقه اشراف شمال تهران زندگی کند ، چون وقتی سوار ماشین مدل بالایش می شود ، او را می بینند . داشتن آن ماشین را ارزش می داند ، وقتی آن ها او را برای جلسه ای دعوت می کنند ، حتما می رود ، ممکن است برود و تحقیر شود ، ولی آن مدل زندگی را ارزش می داند و تحقیر را نتیجه ی بی عرضگی خودش می داند . فکر می کند آنها الگوی درست اجتماعی و انسانی هستند.
2- امام خمینی (ره) در وصیت نامه اش می نویسد : ( ثروت اگر مشروع باشد و داخل چرخه تولید نرود ، جای سوال دارد) یا در جایی دیگر می گوید: ( بیش از یک خانه داشتن، بی انصافی است ، چرا بعضی ها بیش از یک خانه دارند؟)
3- آرام آرام بعد از دوره شروع اقتصاد لیبرالی و دوره دفاع 8 ساله ، مردم کم کم به طرف بی تفاوتی ، ندیده گرفتن و ترسیدن رفتند. یعنی کسانی که حرف می زنند ، حذف می شوند یا خریداری می شوند ، به آن ها ثروت و پست و مقام داده می شود . نماینده هایی سر کار می آیند که کمتر خطر می کنند و می خواهند سریع پول دار شوند ، حاضرند خودشان را بفروشند ، فقط قیمت شان متفاوت است . قاضی هایی که به منفعت خودشان و پول می اندیشند ، عادلانه قضاوت نمی کنند. در این شرایط امید به دستگاه قضایی برای برقراری عدالت کم می شود و این روند در همه بخش ها تسری پیدا می کند .
4- آدم های پول دار در محله هایی که سال ها زندگی کرده اند و پول دار شده اند ، دیگر زندگی نمی کنند، چون با آدم هایی روبه رو می شوند که مثل ان ها نیستند . به محله هایی می روند که آدم ها مثل خودشانند و قیمت همه چیز بالاست.اگر کسی ماشین 500 میلیونی دارد ، دیگری باید 900 میلیونی بخرد ،نفر بعدی باید ماشین 2 میلیاردی سوار شود . رقابت به وجود می آید، این عده پول دار به مسافرت های عجیب می روند . هزینه ی لباس و شب نشینی های آن ها باور کردنی نیست . این گروه بخش خصوصی را به وجود می آورند که داخل آن ها تولید کننده هم هست ، ولی تعدادشان کم است ، ضمن این که همین تولید کننده سرمایه اش را داخل کارهایی می برد که فعالیت تولیدی به حاشیه می رود.
5- کالاهایی که از خارج می آورند که هیچ تولید کننده داخلی نمی تواند با آن رقابت کند . در نتیجه خود تولید کننده بعد از مدتی وارد کننده می شود ، به جای اینکه قطعه های مورد نیاز را داخل کشور بسازد ، از کشور های خارجی وارد می کند. به جای اینکه از دامداران ایرانی شیربخرد ، شیر خشک از چین می خرد که ارزان تر تمام شود . چرا ؟ چون دلار ارزان است . در این شرایط برندگان اقتصادی ، بی اخلاق ترین آدم ها هستند . کسانی که از هر قید و بندی آزادند ،قید دینی ، اخلاقی ، ملی ، انسانی و ... همه این قید ها از بین می رود ، آ ن هم در یک پوشش شبه اسلامی! که این اتفاق خطرناکی است . بیش از هزار میلیارد دلار برای واردات خرج کردند . کسانی را به وجود آورند که چنین ذهنیت هایی دارند ، با ثروت های بی کران .
6- فساد اقتصادی در ایران خیلی عمیق است ، پیگیری در این زمینه واقعا سخت است ، چون مقدمه فرهنگی این فساد فراهم شده . شخص خطا می کند و ترسی از افشای آن ندارد ، چون تقریبا می داند مجازات نمی شود . این گروه طلب کار هم هستند . گاهی کسانی که کوتاهی کردند و باید سلب مسولیت می شدند ، پست بالاتر گرفتند ! به قانون اساسی توجه نمی کنند . مردم نمی دانند از چه چیزی باید دفاع کنند ، ماجرا نیاز به کار فرهنگی گسترده دارد . رسانه هایی که روی این مسئله کار می کنند ، خطر می کنند و کار بی سابقه ای را شروع کرده اند . فکر عمومی جامعه ، این موضع را نمی پسندد و می گویند اینها دیوانه اند ! این بحث ها وارد محیط خانوادگی هم شده و کسی را که رشوه یا پیشنهادهای مالی را رد کند ، مسخره می کنند . این شیوه فکر کردن در همه جا حتی سبک زندگی هم نفوذ کرده . اگر این شیوه فکر تصحیح شود که هر کسی فقط باید دنبال سهم خودش برود، مشکل حل می شود ، چون هر کسی در هر موقعیتی که هست ، مدیون آدم های قبلی است.
7- هیچ یک از فعالان رسانه ای از طبقه اشراف نیستند ، ولی در رسانه ها مساله های طبقه ی اشراف را بررسی می کنند. هیچ یک از استادهای دانشگاه و قاضی ها هم از اشراف نیستند . ولی و وقتی شخصی لیبرالی فکر کرد ، خطر کردن را فراموش می کند . می گوید اگر فلان حرف را بزنم ، ممکن است شغل دومم را از دست بدهم یا من را دعوت نکنند برای فلان دانشکده تدریس کنم . دیگری خانه خریده ، به هر حال باید قسط بدهد ، پول کار اولش کفاف نمی دهد . بیشتر افراد جامعه از نظر ذهنی ، لیبرالی فکر می کنند ، هر چند که در دستشان پول زیادی ندارند. در اقتصاد لیبرالی هر کس فقط به منفعت خودش فکر می کند و از تغییر شرایط می ترسد. این فکرها و خواسته ها ، شرایطی را برای انسان به وجود می آورد که نمی تواند از حق دفاع کند . نمی تواند حق را تشخیص دهد .، گاهی این آدم ها نماز هم می خوانند روزه هم می گیرند.مجری تلویزیون روی آنتن آیه و روایت را از حفظ می خواند و به روی من می آورد که او بلد است و من بلد نیستم ، اما وقتی میکروفون بسته می شود ، حرف هایی می زند که باورتان نمی شود .
داخل پرانتز یک : ( میثم مطیعی - به یاد شهدای مدافع حرم )
داخل پرانتز دو : ( میثم مطیعی - دل خوشیمون از این دنیا پلاک و سر بند و چفیه)
- ۹۴/۱۰/۲۸